ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
حد یث جمعه
ببر اندوه دل و مژده ی دیدار بیار
نکته ی روح فزا از دهن دوست بگو
نامه ی خوش خبر از عالم اسرار بیار
******
آنها نه دلها ، که گِل های بی نجابت اند که تو را انتظار نمی کشند.
و آنها نه سرها که، که سنگ های بی صلابت اند ، اگر از شمیم فرج،
چون گل نشکفند.
مادران ما را به روزگار غیبت بر زمین نهاده اند و در کام ما حلاوت ظهور ریختند .
پدران ، هر صبح آدینه ، دستان دعای ما را میان انگشتان اجابت خود می گرفتند
و در کوچه باغ های نیایش به ندبه می بردند.
آموزگاران ، نخست حرفی که در گوش ما می خواندند ، دلواژه های مهر با خورشید سپهر بود.
فرزند مرا هیچ میاموز به جز عشق
از یاد نمی برم آن روز را که با پدر گفتم :
کدامین کوه میان ما و او غروب افکند ؟
گفت: فرزندم ! دانستم بالغ شده ای ؛ که نابالغان از او هیچ نپرسند و به
او هرگز نیندیشند.
گفتم : در کنار کدامین برکه بنشینم تا مگر ماه رخسارش در او بتابد؟
گفت: فرزندم ! دانستم که از من میراث داری ؛ که پدران تو همه برکه نشین بودند.
گفتم : پدر جان ! چرا عصر آدینه ها پروای ما نداری ؟
گفت : فرزندم ! پروانه ها همه اینچنین اند.
در روزگار نامرادی ، هر روز جمعه است و جمعه ها صبح و ظهر و شام ندارند،همه عصرند.
گفتم : تا جمعه ی موعود ، چند آدینه راه است ؟
.................
مادرم به ما پیوست. دلگیر بود، اما مهربان.
نگاهش به سوی ما لغزید ، چشمهای من در افق خیره ماند.
پدر یا مادر ، نمی دانم ، یکی گفت :
شاید امروز ، شاید فردا ، شاید .......همین جمعه
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریاد رسی می آید
هشدار تلویزیون ملى ایران ـــــــــ *** شمشیر ما، بابک وار ، از رو بسته شده است تا خاکمان را پس بگیریم *** ـــــــــــ 2004-07-08 خمینی گفت آخوند یعنی اسلام و چند ده میلیون ایرانی، هم نوا، میگویند مرگ بر آخوند !!! اینکه قومی مفت خور و بیکاره بر آب و خاک نازنین ما ایران چیره گشته اند ، این را بر نمیتابد که ما فقط شاهدانی بی- تفاوت باشیم و نسبت به تمام ظلم ها و بی کفایتهائی که در ایران عزیزمان، روا میگردد ، چشمان خود را ببندیم و بلیط های دوسره تعطیلات خود را به مقصد ایران، بر بدبختی نسل جوان فعلی و نسلهای آتی ترجیح بدهیم. معضل نخست، حضور تفکر مذهبی در ایران است، بایستی چهره دین و اسلام و آخوند و همه دکانداران دین ، از خاخام و پاپ و موبد و آخوند برای همگان هویدا گردد. آن پذیرش آخته به خونی که پسامد سلطه موبدان زرتشتی دوره ساسانیان ( با ردای سپیدشان )، تا حمله و تسلط عربهای موش خور ( با ردای سیاهشان )، همگی نتیجه حضور اقلیتی خود فروخته و اکثریتی نا آگاه هست. هر چند ایران بنا به خاصیت غیر قابل وصفش ، همه چیز را عوض میکند! وشکل شاهنشاهی پدر و پسر را به اسلام بخشید و سوشیانس خودش را تبدیل به مهدی کرد و با همه بی کفایتی اعراب ، حسین را ( که دعوایش با یزید بر سر یک زن بود! ) در میان آنان یافت تا جایگزین سیاوش سازد و بسیاری از آداب خود چون جشن نوروز را حفظ کرد ، مسلمان شد ولی عرب نشد. ایرانی نتوانست با قدرت اندیشه، خود را از شر دکاندار مذهبی رها سازد و متاسفانه با تجربه و خطای روشنفکر مأبانه و برنامه ریزی شده سال پنجاه و هفت ، مذهب در کنار قدرت را به راس قدرت نشاند و شاهد بدبختی امروزه مان هستیم، بدبختی بزرگی که بیشتر دامان نسل جوانی را گرفته است که هیچ دخالتی در اشتباه پدر و مادرهاشان نداشتند. در شهر لندن ، عده ای که هم از توبره میخورند و هم از آخور، با راه انداختن دکه های بی خردی و مذهبی سعی در تحمیق هر چه بیشتر مردم ساده و دل پاک ایرانی دارند. شدیدا به این گروه که دکانهایی چون سفره های رقیه و عباس و زینب و دیگر بی خاصیتها را راه انداخته اند و دیگر مفت- خورانی که یک روز شاهنامه میخوانند و یک روز قرآن و نوحه خوانی بر سر قبر مردگان ، اخطار میکنیم که تفاله های مذهبیشان را در کوله بار حماقتشان بریزند و دکانشان را در این شهر تخته کنند وگرنه چهره کثیف و کردارهای متفاوتشان را به لنز دوربین میسپاریم و در دسترس خاص و عام قرار خواهیم داد. دریوزگان مفت خور سفره های جمهوری اسلامی در مجمع های کثیف و تروریستی اسلامی هم بدانند که دوربینهای تیز- بین ما ، رفت و آمد آنها را ضبط و در وقت لازم به حسابرسی و قضاوت آنها خواهد پرداخت. جمله ناقص تفکر هر کس برای خودش محترم است را با این جمله تکمیل مینماییم که تفکر هر کس برای خودش محترم است،تا زمانی که فضولی در زندگی خصوصی کس دیگری نکند و احترام هم متقابل باشد. زمانی که سر دختر هفت ساله در مدرسه به اجبار، روسری میپوشند، زمانی که دریا را چادر پوش کرده اند، زمانی که حق طبیعی زندگی را از انسان ها و خصوصا جوانان سلب کرده اند، زمانی که با وقاحت تمام و با این همه پیشرفتهای علمی ، هنوز خرافه های مذهبی را اصول جاری زندگی انسانها ساخته اند و عشق را شلاق میزنند، شادی را سر میبرند و ندا را در گلو خفه میکنند، ما را یارای نظاره گر بودن نیست. نگوئید با نام اسلام این کارها را میکنند! ، بلکه این واقعا خود اسلام است، مگر نماینده ای بهتر از آخوندها برای اسلام سراغ دارید؟ دیگر شمشیر ما ، بابک وار ، از رو بسته شده است با کوله باری از تجربه وارد این گود شده ایم و هر چند، یک روز با ایده دین سپید، در مقابل دین سیاه، وارد شدیم تا آهن ، آهن را ببرد ، ولی خیلی زود تشخیص دادیم که در حال پرورش ماری در آستین خود بوده ایم. تنها راه خرد ورزی، آموزش علمی و زدودن پیرایه های متعفن تفکر مذهبی از عادتها، نوشتار، گفتار و کردار و اندیشه هامان است که ایران مترقی و آزاد را در پس گذشت چند دهه برای ما به ارمغان خواهد داشت. قرآن کتاب داستانی سرشار از اشتباهات فاحش، ونقض حقوق طبیعی انسانی است، همانگونه که انجیل و تورات و اوستا و اصول سرخ دیکتاتوری پرولتاریا ، راهگشای فردای ما نبوده اند و نخواهند بود. هدف ما آزاد اندیشی و خرد ورزی انسان است و نه اینکه با هر گونه ایدئولوژی وحتی سرخ گونه اش ، راه تفکر و انتخاب ازانسان سلب شود. انسان زندگی میکند تا آزاد باشد نه بنده و گوسفند و تقلید کار! قفل فردا با کلید دیروز هر گز باز نخواهد شد و دیگر آویزه های خرافی مذاهب ، داروی بیهوشی خرد انسان نخواهد بود.زمان پویش و پرسیدن چرا، از خود است. چرا ؟ راه درازی در پیش است و مردانه راه در گام گذاشته ایم و دست یاری شما را صمیمانه میفشاریم تا در فردای روز بزرگ ، شاهد آزادی ایران عزیزمان باشیم. زمانی که یک اصل بدیهی بخواهد پذیرفته شود سه مرحله را پشت سر میگذارد: نخست با آن به شدت مخالفت میشود، سپس مورد تمسخر واقع میگردد و در مرحله آخر پذیرفته میشود. به دولت نامردان و نامرادان جمهوری اسلامی، شدیدآ اخطار میکنیم که خشم ما را بیش از این بر نیفروزید، تا شما را برای داوری و بخشش فردای روز بزرگ، نگاه داریم، وگرنه در روز بزرگ هر تیر چراغ برقی در ایران متحمل وزن و تاریکی وجود آخوندها و ایادی مفت خورشان به صورت حلق آویز خواهد شد و دیگر حمایت دولتهای اروپائی هم به کارتان نخواهد خورد. تا روز بزرگ و دیدار رو در روی ما با دشمن خانگی و با تلاش برای آینده ای روشن و سربلندی ایران ویرانمان آرشید و هم رزمان مبارزه میکنند برای به زیر کشیدن غرور سرکش انسانها . فاکس: 08701311886 ایمیل:info@arshid.com
چه شود به چهره زرد من
نظری برای خدا کنی؟
که اگر کنی همه درد من
به یکی نظاره دوا کنی
تو کمان کشیده و در کمین
که زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین
که خدا نکرده خطا کنی...
سلام! تو مثل ابر بهاری که نرم میآیی/ و از شمیم گلاب و شکوفه سرشاری/اگر شود که بیایی بهار می ماند / تو روح سبز بهاری تویی تویی آری......... در فضای معنوی اینجا پیام نوشتن کار سختی است.
اصلاحات در ایران با چالشهای فراوانی روبرو بوده است و اصلاح طلبان هزینه های سنگینی پرداخت کرده
اند.و اینک پس از چند سال حضور در حاکمیت ناچار به ترک آن شدند.در این که اصلاحات واقعیتی تردید
ناپذیر است شکی نیست .اما اگر از شما به عنوان یک ایرانی از اصلاحات در ایران بپرسند چه می گویید؟
بهشت خاکستری ضمن گرامیداشت حضور شما منتظر نظرهای شماست
مرسی از وبلاگ قشنگتون.همیشه موفق و موید باشید
بیاد امام زمان ع
عصر روز جمعه انتظار او کشم در غروبش دل به سوی او کشم
ندبه خوانم روضه خوانم مستمر تا که جام وحدتش را سر کشم
خواهد آمد خواهد آمد منتقم انتظار دیدنش را می کشم
کاش می شد خاک پای او شوم هر دو چشمم سرمه خاکش کشم
سرمه ای از خاک و گرد پای او نور دارد نور زیبایش کشم
گر ببینم لحظه ای رویش نکو جان به پایش می دهم دستش کشم
ای طبیب کل عالم مهدیا منتی بگذار که من منت کشم
تو مشو راضی که از کویت روم دور گردم کوله بار خود کشم
کوله بارم پر ز احسان کن بیا جلوه ای کن جلوه هایت را کشم
تا ابد دنبال تو آیم شها غیر تو را سوی آتش می کشم
آتش ناری زنم بر غیر تو دل فقط دنبال عشقت می کشم
همچو اسپندی به روی آتشم سوختم آتش گرفتم بو کشم
دست آور به روی آتشم بر کش این دیوانه را سوسو کشم
حق مادر حق بابایت علی عصر جمعه سوی خیمت تو کشم
در دلم ذکر خدائی زنده کن این چراغ قلب را سویت کشم
......
سلام بر شما دوست گرامی................جمعه ها می آیند و می روند و باز انتظار دیدن او باقی می ماند!!!!یعنی می شه روزی جمال روی مهدی فاطمه را ببینیم؟.....................موفق باشید
وقتی به آخر متن رسیدم یکهو دلم ریخت پایین.
یه نفر می گفت امید درد رو دوا نمی کنه. ولی آنرا قابل تحمل می کنه.
راستی! یه کتاب می خوام بهتون معرفی کنم با نام ملاقات با امام زمان نوشته سید حسن ابطحی.
هفتاد حکایت از ملاقات هایی است که با امام زمان شده.
این سرود هم قشنگ بود.
کجائی یوسف زیبای زهرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام.
زیبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا بود.
مثـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل آن شعر حظور!!
حضور منظورم بود
سلام دوست گرامی.... در انتظار فرج می مانیم و دعا میکنیم که این جمعه ای که در پیش داریم روز موعود باشد و روز وصال یار . انشالله که چشمان گنه کار ما به جمال زیبای یوسف زهرا منور شود. امین یا رب العالمین ((( اللهم ارنی طلعه الرشیده و الغره الحمیده و اکحل ناظری بنظره منی الیک و عجل فرجه و سهل مخرجه )))امین یا رب العالمین منتظر مطلب بعدی شما هستم در پناه حضرت حق التماس دعا
یاز قلم سوز لرینده اثر وار*جحت ابن الحسنن نظر وار***یاز قلم جمعه عصرین زمانی*روشن ایلر جمال نهانی***شمع عشقونده پروانه یاندی*ایریلیق دان اوره پارچالندی***سسله گلسین هامی شیعیانی*صدقیلن ایلسونر دعانی***یوللاسین حق او صاحب زمانی*
اگه ترکی نمی دونین براتون ترجمه می کنم.دعام کنید
بس جمعه که در فصل تو افسرد.......!!!
یابن الحسن روحی فداک متی ترانا و نراک ؟
سلام.......ای کاش ما هم بتوانیم مانند پدر و مادرانمان.....فرزندانی عاشق و منتظر تربیت کنیم!!///واقعا تا جمعه موعود چند آدینه راه است؟؟؟///یاعلی.ع.
وبلاگ خیلی جالبی داری! ...
سلام.بسیار زیبا بود.التماس دعا
وبلاگ خیلی زیبایی داری! ...ممنون که بهم سر زدی...
سلام
خیلی قشنگ بود
اگه خواستی لینک بده
سلام....با تشکر از شما همراه گرامی که در ابتدای کار به نورالشهداء تشریف آوردید و موجب دلگرمی بنده شدید .... باز هم منتظر حضور سبز و پر مهر شما هستم....با مطلبی از جاویدالاثر متوسلیان به روز شد....یا حسین.
به خدا.سلام بر مهدی (عج). سلام بر تمام بندگان خوب خدا یعنی منتظران مهدی!خیلی دلم میخواست منهم یکی از خادمان او باشم اما دریغ که همین هم لیاقتی می خواهد که من ندارم.سایت بسیا ر خوبی است.بازهم به ما سر بزنید.یا حق
سپاسگزارم نوشته های مرا خواندید .پیروز باشید
سلام:::::تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام ::::دوباره صبح وظهر نه غروب شد نیامدی ::: ممنون که لطف دارین مرصاد به روز شد یا حق :::::والمرصادحق ::::
سلام.خیلی خیلی عالی بود.خداخیرتبده و انشاء الله ازسربازهای واقعی های اقا باشیم.التماس دعا..........اللهم عجل لولیک الفرج
اول سلام و دوم ممنون که به وبلاگ من سر زدین .از اشنایی با وبلاگ روحانی و معنوی شما بسیار خوشحالم.....موفق باشین
هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد .. قدسیان در عرش دست افشان کنند... به امید ظهور جمعه های دلتنگی رو پشت سر می ذاریم
مولای ؛ وقت آمدنت دیر شد بـیــــــــــا ...
این دل در انتظار تـو پیـر شد بـیــــــــــا ....
دیدم به خواب امدی از جاده های دور ...
گفتم دلم ؛ خواب تو تعبیر شد بـیـــــــا ....
این جمعه هم گذشت ، ولیکن نیامدی ...
آیات غربتم همه تفسیر شد بـیـــــــــا .... خیلی خیلی زیبا بود ... یا علی
سلام...مرسی که اومدین و منو به اینجا کشوندین...کاش این جمعه باشه...کاش این غروب دیگه کسی بغض نکنه...مطالب این صفحه رو خوندم...در مورد زهرا چه زیبا نوشته بودین...به جای تجلیل ٬ تحلیل!....وقتی غرور بهت دست میده قران بخون....خیلی قشنگ بود. خیلی....موفق باشین... یا علی
دوست خوبم سلام ......... شعر خیلی زیبا و تاثیر گذاری بودش ازاین که به من سر می زنی خیلی خیلی ممنونم پیغامات باعث روح دادن میشه مرسی .........
بسمهتعالی. سلام برادر، کرتیم ... چه بلاگ قشنگی، چه مطلب دلنشین و زیبایی نوشته بودی، خیلی حاااااااااااال کردم. همه چیز بلاگت قشنگه، اشعارش، اوه ... حدیثش از مولام امام صادق (ع) ... خلاصه خدا خیرت بده. ضمنا از اینکه بندهنوازی کردی و بما سر زدی ممنونتم. بازم به فقیرا سر بزن، همیشه منتظرتم. یا علی (ع).
سلام لطف فرموده سری به وبلاگ من بزنید حتما نظر بدهید زیرا نیاز به نظر دادن شما عزیز دارم
****یا علی****
سلام .خیلی زیبا می نویسید . خدا دعای همه رو مستجاب کند و ظهور آن حضرت را نزدیک نماید . در پناه ایزد بی همتا
سلام خسته نباشید (چشم واکنید و بنگرید!در کمین نخل انقلاب موریانه را!از ما گفتن بود!)
سلام دوست عزیز.واقعا مطلب زیبایی بود...صدای شیهه ی اسب ظهور می آید/خبر دهید به یاران که یار آمدنی است...التماس دعا
سلام.به روز شدیم.موفق باشید
سلام٬...وبلاگ دلنشینی دارین با مطالب بسیاردلنشین تر ...براتون آرزوی موفقیت دارم...
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی // دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی //دایم گل این بستان شاداب نمی ماند // دریاب ضعیفان را در وقت توانایی و... ///// سلام دلاور خسته نباشی .... به امید ظهور آقامون ایشالله که ما هم جزو سپاهیان آقا باشیم .... یوسف فاطمه بیا
صدای .... شکستن ..... در ........
صدای شکستن در می آید.
میخواهد با لگد درب را بشکنند؟
چرا فاطمه (س) از پشت در کنار نمیرود؟
چرا همچنان در را فشار میدهد و نمیگذارد آن را باز کنند؟
خدایا این در مسمار دارد؟ پایین آن آتش گرفته!
خدایا این خانم باردار است؟ پس محسن چه میشود؟
چشمانم سیاهی میرود! خدایا فاطمه (س) چه حالی دارد؟
عجب در راه علی (ع) فداکاری میکند!
نمیگذارد دشمنان وارد این خانه شوند.
سلام ... من واقعا شرمنده هستم که اینقدر دیر اومدم ... باید ببخشید ... مطلبتون بسیار زیبا بود ... انشالله اقا امام زمان هم زودتر میایند و همه ظلم و ستم را از روی زمین بر میچینند ... ممنون از حضور سبز و نورانیتون در کلبه حقیر من ... موفق و پیروز باشید ... التماس دعای فراوون ... یا علی
سلام ودرود/ استفاده کردم /قلمت سبز بماند/التماس دعا
سلام عزیزم ممنون که بهم سر زدی . راستش دعا میکنم این آخرین جمعه ای باشه که ما منتظریم .
سلام...
از اشنایی با شما خوش بختم...وبلاگ جالبی دارید...همه فضایش عطر اشنایی داشت...خدا کند که بیاید..
درضمن من اعصاب بی احترامی رو ندارم..خواهش می کنم جواب ضد منکرات را بدهید....
سلام ...یه سری ما بزن .... التماس دعا
من سوختم وقتی در خانهء خدا ،در خانه قران ،در خانهء نجات در خانه تو به آتش کشیده شد .
.
من در خود شکستم وقتی در بر پهلوی تو شکسته شد.
وَالمِرْصادَحَقٌّ ،وَالْمِیزانَ حَقٌّ ::::::حرف های ناگفته از عملیات مرصاد
دوباره جمعه آمد و تو باز هم نیامدی ... برای عده ای ولی چرا خوب شد نیامدی
از لطفت ممنونم و خوشحالم از این که به وبلاگم سر زدی امیدوارم که در پناه خدای مهربون همیشه شاد باشی...
سلام .. ممنون که سر زده بودی خوشحالم که با شما و وبلاگ بسیار زیباتون آشنا شدم...*** ای خدا این جمعه ها هم آمدو رفت***از یوسف فاطمه هم خبری نیست***پروانه ها سوختند در پایان عمر شمع***از جدایی دل ها هم خون شد***ای قلم در حرفهایت اثری نیست***برای من از آشنا یک خبر نیست***ای خدا این جمعه ها هم آمدو رفت***در شان رتبه بی همتایی***و از هر زیبا زیباتری ای آقای من***چه کسی میگوید جدایی انسان را درد مند نمی کند***وصبر عاشق را لبریز نمی کند***ای چشمهایم دلتنگ نشوید وبه راه همچنان نگاه کنید***چرا که همیشه ماه پشت ابر نمی ماند*(جهان همیشه در انتظارتست با مهدی)* بازم سر بزن ممنون میشم.به امید فرج...
سلام . ان شا الله پسرش میاد و انتقامش و می گیره . موفق باشی